u هل اتیک حدیث موسی؟ - گل نرگس

داناترین مردم کسی است که شکّ یقینش را زایل نکند . [امام علی علیه السلام]

اوقات شرعی
شنبه 03 اسفند 4

:: RSS 

:: خانه

:: مدیریت وبلاگ

:: پست الکترونیک

:: شناسنامه

:: کل بازدیدها: 4104

:: بازدیدهای امروز :3

:: بازدیدهای دیروز :5

vدرباره خودم

هل اتیک حدیث موسی؟ - گل نرگس

vلوگوی وبلاگ

هل اتیک حدیث موسی؟ - گل نرگس


.:مصباح دوستان:.

!   هل اتیک حدیث موسی؟

جمعه 86/2/21 ::  ساعت 3:30 عصر

>آقا موسی در اوایل سال 1347 و پیش از شروع به کار مجلس به نجف رفت و در یک نشست خصوصی چند ساعته با امام خمینی گفتگو کرد . از حاج آقا روح الله پرسیدند : « اگر حکومت پهلوی در ایران سرنگون شود و وحکومت اسلامی مستقر گردد، کسی را سراغ دارید که در راس حکومت بگذارید؟» امام خمینی گفت : «بله . همین آقا موسی صدر .»


«چه خبر از دوست عزیز ما؟» صدای آیت الله بهشتی بود. خبر را از رادیو شنید و با عجله با خواهر زاده ی موسی در آلمان تماس گرفت . گفت«بالاخره این برادر عزیز ما بر سرش آمدآن چیزی که نگرانش بودیم؟!»


حضور و محبوبیت امام در لبنان واکنش های مختلفی داشت . اقدامات اقتصادی او قدرت سرمایه داران لبنانی را سلب کرد .زعمای دینی (شیعه و سنی)با حضور امام دیده نمی شدند .جای سیاستمداران لبنانی با وجود او تنگ شد .مردم فقط پای صحبت او جمع می شدند و تنها حرف او را می شنیدند . با این حال «شارل حلو » رئیس جمهور لبنان در ماشین را برای امام موسی باز می کرد و کار دینال قفرانس کونیک (اسقف اعظم اتریش)می گفت : » عالی جناب ، من راجع به شما بسیار شنیده ام . من ایمان دارم که می توان تاریخ لبنان را به دو دوره تقسیم کرد : « دوران قبا از موسی صدر و دوران موسی صدر !»

او به کلیسا های لبنان می رفت و سخنرانی می کرد.«فواد شهاب« مسیحی (که فرمانده ارتش لبنان بود و زمانی هم رئیس جمهور لبنان شد ) گفت : «امام موسی اگر مسیحی بود ما او را به مقام قدیسی می رساندیم و مثل مسیح از او تبعیت می کردیم.»مسیحی ها می گفتند: «مسلمان ها لیاقت داشتن رهبری مثل امام موسی را ندارند.»آن ها می گفتند :«ا...فی السمائ و سماحه الامام صدر فی الارض!»جرج جرداق مسیحی هم گفته بود : «اگر روحانیون مسلمان ، اسلام را همچون امام صدر تبلیغ  می کردند اثری از مسیحیت و سایر ادیان باقی نمی ماند »

ساواک در پی اقدامات خود کتابی توسط شیعیان مخالف سید موسی صدر که در آن امام صدر عامل اجنبی و همکار مسیحیان در اقدام علیه شیعیان معرفی شده است .شاه در دستوری نوشته بود : «این کتاب این جا هم پخش شود »تبلیغات ساواک بر ضد امام موسی بسیار پر دامنه بود به طوری که گاهی دوستان نزدیک امام را نیز تحت تاثیر قرار می داد.آیت الله علی مشکینی می گوید« یکی از جهت های مهمی که بعد ها متوجه شدیم مظلومیت ایشان بود. بنده معتقدم که مظلومیت ایشان غیر از مظلومیت شهدایی است که ما داریم مثل سید محمد باقر صدر ، مرحوم آقای مطهری ، مرحوم آقای بهشتی ،مرحوم باهنر. مظلومیت ایشان بالاتر از مظلومیت ها آن ها بود .»

رئیس جمهور لبنان هر سال در ماه رمضان شخصیت ها ی برجسته مذهبی را به ضیافت افطار دعوت می کرد.امام نیز به عنوان رئیس مجلس شیعیان به مهمانی رفت. اهل سنت،موقع آفتاب افطار می کرد و شیعیان چند دقیقه ای بعد از غروب . این اختلاف ، آرامش ظیافت افطار را تهدید می کرد .آفتاب غروب کرد. امام موسی یک استکان چای برداشت. همه با تعجب به او خیره شدند. امام استکان را در یک دست گرفت و دست دیگرش را بالا برد و شروع کرد به دعا خواندن.دعا خواند و حاضران آمین گفتند . این کار را آن قدر ادامه داد که وقت افطار شیعیان شد . بعد لبخندی زد  گفت « اللهم لک صمت و علی رزقک افطرت و علیک توکلت » و استکان چای را سر کشید .

و موسی به دنیا آمد...

موسی در محله عشقعلی قم به دنیا آمد.بهار سال 1307 بود.پدر از  علمای بزرگ حوزه بود . می گفتند » وقتی آیت الله سید صدر  الدین صدر  را می بینی انگار رسول اکرم (ص) را ملاقات کرده ای.»موسی بسیار شبیه پدر  بود.


آیت الله خویی عنایت ویژه به او داشت. وقتی موسی حوزه ی نجف را ترک کرد آیت الله گفت :«او اگر دو سه سال دیگر در نجف می ماند یکی از بزرگترین شخصیت های ارزنده ی علمی شیعه می شد.»می گفت :«آقا موسی حیف شد. ای کاش او را نشناخته بودم


علامه شرف الدین (زعیم شیعیان لبنان) موسی را بخاطر نسبت فامیلی ای که بینشان بود  به لبنان دعوت کرد .علامه وقتی موسای جوان را دید گویا گمشده اش را یافت.او پیش تر نگران زعامت بعد از خودش بود اما با دیدن موسی تمام نگرانی اش زایل شد .به افتخار موسی مهمانی می داد و او را کنار خودش می نشاند . در محافل علمی، موسی را برای سخنرانی بر می گزید و به هر ترتیب نام موسی را بر سر زبان ها می انداخت .او صریحا می گفت :»تنها کسی که می تواند شیعیان لبنان را نجات بدهد آقا موسی صدر است .» موسی پس از این سفر کوتاه به ایران بازگشت .


از قدیم اهل گپ و گفت های طولانی بود .ساعت ها با دوستان دور هم می نشستند و از هر دری سخن می گفتند .آن روزها یکی از آرزوهایشان انتشار مجله ی حوزوی بود . موسی گفت : «مطبوعات محرابی است برای پرستش خدا و خدمت به انسان ها. زیرا مطبوعات،افکار عمومی را شکل می دهد . فرهنگ آفرین است .خوراک روح را فراهم می آورد.»


شنیدند که چند نفر تاجر تبریزی به یکی از مراجع قول داده بودند که اگر حوزه، مجله ی آبرومند منتشر کند حاضرند هزینه اش را بپردازند.همین بهانه ی خوبی  شد برای موسی و همفکرانش که آرزوی دیرین خود را عملی سازند. سر مقاله ها را خودش می نوشت ولی بنابر قرار تحریریه،نام نویسنده ذکر نمی شد .مقالات «اقتصاد در مکتب اسلام »(کار = سرمایه = ابزار تولید ) که بعد ها به صورت کتاب چاپ شد به قلم او بود .آیت الله مطهری درباره مقالات اقتصادی او گفت : « این ها امروز حرف های لازم و ضروری ما است.»می گفت :« آقا موسی 50 سال از زمان خودش جلوتر حر کت می کند .»


پس از فوت علامه شرف الدین در پی اصرار لبنانی ها به خصوص فرزند علامه ، آیت الله بروجردی از موسی خواست که به لبنان برود و جانشین علامه شرف الدین شود.لبنان کشور 72 ملت بود . کشور های مختلف حساب خود را با همدیگر در لبنان تسویه می کردند .شیعیان لبنان با وجود جمعیت زیاد محروم ترین اقشار جامعه به شمار می رفتند.بیش تر روسپی های آن جا دختران شیعه بودند. در لبنان کسی ادعای شیعه بودن نمی کردو خیلی ها از این که منسوب به شیعه اند از خود بیزار بودند.


سید موسی صدر در سال 1338 وارد لبنان شد. با بررسی ای که پیش تر کرده بود می دانست که در لبنان همه ی آتش ها از گور «فقر» بر می خیزد. او گفت: « ماموریت مذهبی من بالا بردن سطح زندگی مردم لبنان به طور عموم و به خصوص بالا بردن سطح فرهنگی مسلمانان است. من البته معتقدم که با سطح زندگی فعلی نمی توان سطح فکری را هم بالا برد . »


امام موسی دست به کار شد.«مدرسه فنی جبل عامل » را افتتاح کرد . امام مدیریت مدرسه را به مردی گمنام سپرد .فارغ التحصیل فیزیک از آمریکا که در مسائل مختلف سر رشته داشت .در نبردهای چریکی حریف نداشت.نقاشی می کرد ،خط می نوشت، شعر می سرود  و خیلی کار های دیگر.دکتر «مصطفی چمران » وقتی از آمریکا به لبنان آمد شیفته ی آقا موسی شد و در لبنان ماند .چمران در وصیت نامه اش نوشت:«وصیت می کنم به کسی که او را بیش از حد دوست دارم!به معیود من!به معشوق من ! به امام مو سی صدر !»


فعالیت های گسترده این مدرسه موجب شد که بعدها نیروهای چپ و راست افراطی لبنان و نیروهای اسرائیلی بارها به این مدرسه حمله بردند و دهها دانش آموز و استاد را به قتل رساندند.


روحانی ای بود که از روستا به بیروت آمده  و پایتخت نشین  شده بود .او تعجب می کرد  که چرا مردم  امام را تا بدین حد دوست می دارند .روزی امام پرسید :«شما از وقتی که به بیروت آمده اید چند بار به روستای خود سر زده اید؟» گفت : «در یک سال ، یکی ،دو مرتبه»امام گفت : «ولی من در یکسال ، بیش از 90 بار به روستای شما رفته ام و بارها برای مردم آن جا سخنرانی کرده ام !»

امام موسی در نامه ای به شیخ حسن خالد (مفتی اهل سنت لبنان) راههای وحدت شیعه و سنی را یاددآور شد .نوشت « برای وحدت بیشتر می توان بررسی کرد که در رویت هلال به طرق نوین علمی و تعیین زاویه دید هلال در افق تکیه شود تا همه ی مسلمانان یک روز مشخص را عید بگیرند  و دشواری های ناشی از تعدد روزهای عید مثل تعطیل رسمی و دید و بازدید از بین برود .او ادامه داد می توان با بازخوانی منابع اذان واحدی برای تمام مسلمانان جهان بر گزید البته برای ما شیعیان سخت است که «حی علی خیر العمل» را بگوییم و شهادت ثالثه (اشهد ان علیا ولی الله) را حذف کنیم ولی من این حساسیت را تحمل می کنم تا به وحدت برسیم »امام که گویا پاسخ منفی شیخ خالد را از پیش حدس می زد در ادامه پیش نهاد کرد«و اگر این کار برای شما مقدور نیست پس اجازه بدهید ما نیز اذانمان را در روزهای معین پخش کنیم .

سال 1342 بود که حکومت ایران،امام خمینی را دستگیر و زندانی کرد.او پس از تلاش های فراوان تصمیم گرفت به واتیکان نیز برود .جشن انتخاب پاپ جدید بهانه ای شد که با رهبر مسیحیان کاتولیک ملاقات کند.وقتی امام خمینی از زندان آزاد شد آیت الله خویی گفت : »آزادی حضرت آیت الله خمینی بیش از همه ، مرهون دیدار آقا موسی صدر با پاپ بود.»چند سال بعد آقا موسی دوباره به دیدار پاپ رفت.ملاقات او که رار بود 15 دقیقه طول بکشد دو ساعت به طول انجامید.


در شهر صور دو بستنی فروش، همسایه بودند. یکی مسلمان بود  و دیگری مسیحی .بستنی فروش مسلمان می گفت مسیحی ها نجس اند و نمی شود از آن ها بستنی خرید .مردم صور هم مسلمان بودند و از مرد مسیحی  چیزی نمی خریدند. مرد مسیحی نزد امام موسی شکایت برد .امام یک روز بعد،  از اقامه نماز با . . .


همراهانش به مغازه ی بستنی فروش مسیحی رفت و از او بستنی خرید. مردم با دیدن این صحنه هجوم آوردند و تمام بستنی ها خریدند.بعد ازاین ماجرا شایع شدکه امام موسی مسیحی شده است . این حرف دهان به دهان می گشت تا این که از نجف خبر رسیدآیت الله حکیم و کمی بعد آیت الله خویی و بعد تر آیت الله سید محمد باقر صدر هم به طهارت ذاتی اهل کتاب فتوا دادند.


مصطفی عقاد (کارگردان معروف سوری)تصمیم داشت فیلم زندگی حضرت رسول اکرم (ص) را بسازد محافل شیعه و سنی مخالفت کردندو این کار را تو هین به شخصیت پیامبر دانستند.عقاد با امام موسی ملاقات کرد و خصوصیات کارش را با او در میان گذاشت.امام تشویقش کرد و در تنظیم فیلم نامه یاری اش داد . در پایان تیراژ فیلم «الرساله» نام و امضای «امام موسی صدر» دیده می شود.



عادل عسیران از متمولان جنوب لبنان و از بزرگان شیعه بود او سالها رئیس پارلمان و مخالف سر سخت امام بود ولی دختر وی که در دانشگاه آمریکایی بیروت تحصیل می کرد ، از طرفداران امام بود . یک روز عسیران با دخترش درباره ی امام موسی مشاجره می کرد و از او بد می گفت. دختر گفت: «پدر، تو چهل سال سیاستمدار شیعه بودی و جز فقر و ذلت چیزی برای شیعه نیاوردی. ما تا دوسال پیش، خجالت می کشیدیم که بگوییم شیعه ایم ولی امروز بخاطر امام موسی افتخار می کنیم که شیعه ایم. من حالا وسط دانشگاه روی چهار پایه می روم و فریاد می زنم که شیعه ام و همه هم مرا احترام می کنند.»


او به کلیسا های لبنان می رفت و سخنرانی می کرد.«فواد شهاب« مسیحی (که فرمانده ارتش لبنان بود و زمانی هم رئیس جمهور لبنان شد ) گفت : «امام موسی اگر مسیحی بود ما او را به مقام قدیسی می رساندیم و مثل مسیح از او تبعیت می کردیم.»مسیحی ها می گفتند: «مسلمان ها لیاقت داشتن رهبری مثل امام موسی را ندارند.»آن ها می گفتند :«ا...فی السمائ و سماحه الامام صدر فی الارض!»جرج جرداق مسیحی هم گفته بود : «اگر روحانیون مسلمان ، اسلام را همچون امام صدر تبلیغ  می کردند اثری از مسیحیت و سایر ادیان باقی نمی ماند »


امام وقتی در کلیساها و محافل مسیحی صحبت می کرد، زنان مسیحی نیز پای صحبتش می نشستند.بعضی عکس  سخنرانی امام در یک کلیسا را پیش آیت ا..حکیم بردند و گفتند«امام موسی صدر برای زنان بی حجاب سخنرانی میکند»آیت ا..پاسخ داده «امام موسی راه تبلیغ را بهتر از همه می داند و به روش های پیچیده ی آن و چگونگی برخورد با اقشار مختلف مردم آشنا تر از دیگران است .


شیخ حسین خطیب (قاضی بزرگ شیعه در لبنان )می گفت:«من با امام موسی خیلی جنگیدم. اما هر قدربیشتر جنگیدم او بیشتر محبت کرد و بیشتر به دیدارم آمد. آن قدر محبت کرد که خودم شرمنده شدم.»


افتتاح مجلس اعلای شیعیان تو سط امام صدر در لبنان همزمان بود با تدریس مباحث «ولایت فقیه» بوسیله ی امام خمینی در نجف.آقا موسی در اوایل سال 1347 و پیش از شروع به کار مجلس به نجف رفت و در یک نشست خصوصتی چند ساعته با امام خمینی گفتگو کرد . از حاج آقا روح الله پرسیدند : « اگر حکومت پهلوی در ایران سرنگون شود و وحکومت اسلامی مستقر گردد، کسی را سراغ دارید که در راس حکومت بگذارید؟» امام خمینی گفت : «بله . همین آقا موسی صدر .»


شایعه در لبنان رایج بود. گفته می شد دختر 20 ساله ی امام موسی هر روز بدون حجاب اسلامی و با ماشین بنز مجلس اعلای شیعیان به گردش می رود . این حرف تکرار میشد در حالی که دختر امام 6-7ساله بود!مصطفی چمران می گفت : « تو ای محبوب من! رمز طائفه ای و درد و رنج هزار و چند ساله را به دوش می کشی.

 اتهام و تهمت و هجوم و نفرین و ناسزای هزار و چهار صد سال را همچنان تحمل می کنی. کینه های گذشته و دشمنی های تاریخی و حقد و حسد های جان سوز را بر جان می پذیری .

 تو فداکاری می کنی.تو از همه چیز خود می گذری .تو حیات و هستی خود را فدای هدف و اجتماع انسان ها می کنی و دشمنانت در عوض دشنام می دهند و خیانت می کنند.

به تو تهمت می زنند و مردم جاهل را برتو می شورانند و تو ای امام ! لحظه ای از حق منحرف نمی شوی و عمل به مثل انجام نمی دهی و همچون کوه در مقابل طوفان حوادث، آرام و مطمئن به سوی حقیقت و کمال قدم بر می داری . از این نظر تو نماینده علی و وارث حسینی.»


روز جمعه ای مصادف با عید غدیر بود. امام جشن مفصلی تر تیب داد و علمای اهل سنت را نیز دعوت کرد. او از یکی از بزرگان اهل سنت بنام «شیخ عبد ا...علائلی» خواست که در این مراسم سخنرانی کند .شیخ علائی در بخشی از سخنرانی اش گفت :«حدیثی که گفته شده در این روز رسول اکرم دست حضرت علی را گرفت و بالابرد و فرمود «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» هیچ شکی ندارد و از احادیث قطعی است.»



در ایران به امام صدر خبر دادند که برخی شخصیت ها ی انقلابی در زندان هستند و احتمالا اعدام خواهند شد. آیت ا... مطهری و دکتر مفتح و خانواده ی برخی زندانیان با شاه ملاقات کند و برای  زندانیان تخفیف بگیرد.او گفت :«من این مرد (شاه) را می شناسم . او حتی به حرف های خودش هم پای بند نیست ولی در صورت اصرار دوستان من ابایی ندارم . اگر شما یک در هزار هم احتمال موفقیت می دهید من می روم .»انقلابیون می گفتند«علمای ایران با شاه روبرو هستند ولی شما به عنوان وزنه ای که در خارج از ایران هستید محظورات علمای ایران را ندارید .»آیت الله مطهری گفت :«اگر چه احتمال ضعیف  باشد ولی محتمل قوی است و بهتر است این ملاقات صورت بگیرد.»...از سویی دولت ایران نیز برای بهره برداری سیاسی دنبال بهانه ای بود تا امام موسی با شاه دیدار کند ...امام موسی اوضاع سیاسی جهان و منطقه را توضیح می داد و آزادی زندانیان سیاسی را می خواست...شاه ناگهان بلند شد و دستش را بطرف امام دراز کرد که یعنی خداحافظ..


امام در لبنان بود .
از ایران خبر رسید که تعدادی از زندانیان سیاسی اعدام شده اند و افراد تازه ای به زندان افتاده اند . امام بلافاصله مصاحبه ی مطبوعاتی ای ترتیب داد و رژیم شاه ایران را حکومت خون خوار و دیکتاتور و هم ردیف اسرائیل خواند . او از « امام روح ا...خمینی»با نام «رهبر نهضت اسلامی ایران » نام برد و تجلیل کرد.لحن مصاحبه بقدری تند بود که روزنامه «المحرر»چاپ لبنان در تیتر اول خود نوشت « الصدر یطلق النار علی الحکم الایرانی»(امام صدر رژیم شاه ایران را به آتش بست)بعد از این مصاحبه، سقیر لبنان ماموریت یافت تا همه ی روزنامه هایی که این مصاحبه را چاپ کرده اند، بخرد و نابود کند .



«کمال جنبلاط»رئیس حزب تقدم اشتراکی به امام گفت «تو خیلی محبوب هستی، شهرت خوبی داری ولی اگر می خواهی شهرتت پایدار بماند باید از جنگ دم بزنی نه از صلح!»
امام به مسجد عاملیه بیروت رفت و اعلام کرد که پایان جنگ داخلی اعتصاب غذا می کند .گفتند «تو که تا دیروز شعار « السلاح زینه الرجال»می دادی چگونه در مسجد می نشینی و از صلح و آرامش سخن می گویی؟ گفت: « من هنوز هم سلاح را زینت مردان می دانم اما سلاحی که سینه ی دشمن را نشانه بگیرد نه قلب برادر و هم وطن را .من در یک دست سلاح دارم و در دست دیگر شاخه ی زیتون. من نه پیرو هیلتر هستم و نه دنباله روی گاندی . من تابع محمد و علی و حسینم.»اعتصاب غذای امام آتش جنگ را خاموش کرد.


دکتر شریعتی در خرداد 1356 در گذشت. امام موسی به سوریه رفت و در حرم حضرت زینب (س) در کنار آیت الله مفتح و دکتر چمران بر پیکر شریعتی نماز خواند. او کار شریعتی را ارزشمند می دانست و البته انتقاداتی هم به او داشت .


ساواک ایران تخریب شخصیت امام موسی را در دستور کار داشت. کشف نامه ی خصوصی امام خمینی به آقا موسی این تصمیم را جدی تر کرد .در نامه ی امام خمینی آمده بود : « خدمت جناب مستطاب سید الاعلام و حجه السلام آقا موسی صدر دامت برکاته، از سلامت جنابعالی و مجاهدات شما در راه حقوق شیعه و کوتاه کردن دست ستمکاران متشکر شدم .امید است که خداوند تعالای امثال جنابعالی را برای ما حفظ فرماید...از جنابعالی امید دعای خیر دارم برای عاقبت..»


ساواک در پی اقدامات خود کتابی توسط شیعیان مخالف سید موسی صدر که در آن امام صدر عامل اجنبی و همکار مسیحیان در اقدام علیه شیعیان معرفی شده است .شاه در دستوری نوشته بود : «این کتاب این جا هم پخش شود »تبلیغات ساواک بر ضد امام موسی بسیار پر دامنه بود به طوری که گاهی دوستان نزدیک امام را نیز تحت تاثیر قرار می داد.آیت الله علی مشکینی می گوید« یکی از جهت های مهمی که بعد ها متوجه شدیم مظلومیت ایشان بود. بنده معتقدم که مظلومیت ایشان غیر از مظلومیت شهدایی است که ما داریم مثل سید محمد باقر صدر ، مرحوم آقای مطهری ، مرحوم آقای بهشتی ،مرحوم باهنر. مظلومیت ایشان بالاتر از مظلومیت ها آن ها بود .


«لوسین ژرژ» خبر نگار روزنامه فرانسوی لوموند بود . او در بیروت در حضور امام موسی مسلمان شد و با دختر شیعه ای ازدواج کرد . او به دستور امام در اوایل سال 1357 با باسپورت معمولی و در پوشش شهروند ساده ی لبنانی عازم عراق شد و به نجف رفت .«ژرژ»بدون اطلاع دولت عراق در منزل امام خمینی حضور یافت و با ایشان به عنوان « مرجع تقلید و رهبر شیعیان ایرانی » مصاحبه کرد .با چاپ این مصاحبه در فرانسه و پخش آن در کشور های اروپایی و غربی برای نخستین بار پیام انقلاب اسلامی ایران به آن سوی کره زمین رسید .


امام مدت ها در سفر بود و خانواده اش را نمی دید .یک بار نزدیک دو ماه بود که خانواده ی امام  نمی توانستند او را ببینند . او دائما در سفر خارج از لبنان بود .بعد از مدت ها به لبنان بازگشت و بدون توقف برای سخنرانی به شهر صور رفت. خانواده ی امام موسی  ناچار به صور رفتند ولی باز موفق به دیدن او نشدند . سخنرانی امام مخصوص آقایان بود .در کنار سالن سخنرانی، آشپز خانه ای بود که همسر و دختر امام مجبور شدند از پشت پنجره ی آن جا امام را تماشا کنند . امام صحبت می کرد و همسر و دخترش گریه می کردند .به امام گفتند چرا حق خانواده ات را ادا نمی کنی ؟گفت : «من اگر حق این جامعه را ادا کنم حق خانواده ام نیز ادا می شود . ولی عکس مساله صادق نیست یعنی اگر حق خانواده ام را ادا کنملزوما حق جامعه ادا نمی شود .امروز مسئولیت ایتن مردم با من است. من نمی توانم خانواده ی خودم را بر آن تر جیح بدهم.


امام در الجزایر در پاسخ دوستی که احوالش را جویا شد گفت : « حال کسی را دارم که شمشیری بالای سرش باشد .». . .

«این وظیفه ی جمهوری اسلامی است که با جدیت مسئله ی امام موسی صدر را پیگیری کند.در این سالها غفلت شده است . باید جبران کنیم .باید تکمامی راه هها را تا آخر برویم حتی اگر به قطعرابطه با لیبی بیانجامد .
آیت الله خامنه ای، رهبر انقلاب اسلامی


¤نویسنده: محمد رضا منصوری

?  نوشته های دیگران